کد خبر: 1168952
۱۹ تیر ۱۴۰۳ - ۰۱:۰۰
- چاپ
زنان شهادت پدران را از فرزندان خردسال پنهان می داشتند و میگفتند: پدرانتان به سفر رفته اند و همچنین بود تا یزید آنان را به سرای خویش آورد حسین علیه السلام را دخترکی خردسال بود شبی از خواب برخاست سخت پریشان و گفت: پدرم کجاست؟ که من اکنون او را دیدم چون زنان این سخن را بشنیدند گریستند و شیون برخاست یزید بیدار شد و پرسید چه خبر است تفحص کردند و قضیه را باز گفتند یزید گفت: سر پدرش را نزد او ببرند سر مقدس حسین علیه السلام را نزد آن دخترک بردند پرسید: این چیست؟ گفتند: سر پدر تو است ...